سارینا بابایی

سارینا بابایی و تنهایی خودش

سارینا بابایی

سارینا بابایی و تنهایی خودش

چون از تلگرام و اینستا و... بدم میاد پس همه دلنوشته هام اینجاست و امیدوام تا اخر عمر بیان باشه و این وبلاگ باقی بمونه
چندتا از دوستام وبلاگ دارن اما من توجهی نمیکردم تا اینکه یه نفر پیشتهاد داد و من پیش خودم گفتم جرا همه داشته باشن اما سارینا بابایی نداشته باشه☺
من خیلی پر انرژیم و البته در حال آموختن.
لطفا منم مثل خواهرتون بدونید و دخترا منو مثل خودشون چون دوست ندارم نظرای بد و منفی ببینم و ناراحت بشم.
من همیشه به همه احترام گذاشتم و تشته محبت سالم هستم

نویسندگان
دو نفر از من تو خصوصی پرسیدن تو چرا اینجوری می نویسی و لطف کردن و گفتن من بی خانواده هستم اما واقعیت اینه منی که سن بالایی دارم از یه پدر مادر مظلوم هستم، راستش پدر و مادر سارینا بابایی کارگر هستن و زحمتکش البته شاید یه عده که میشناسنم بگن کارگر؟ اما من خانوادم رو کارگر دین و مذهب میدونم و به خاطر همینه که سارینا بابایی همیشه خودش رو خجالت زده خانوادش میدونه
آره شابد مدل نوشتنم اینجوری باشه اما میفهمم که چقدر انسان بدی هستم و به دلیل رفتار مدد و مادر گلم باید بهتر بشم جون اونا یادم دادن مس سارینا بابایی از همه عذر می خواد و قول میده بهتر بنویسه 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی